استعداد فراموشی

ساخت وبلاگ

بعضی وقتا پر از بغض و کینه و دل سوزی میشم...وقتی دارم خوب بودن رو تمرین میکنمو بهم بد بودنو یاد میدن...گیج میشم بین این که کدومش درسته...تهشم نتونستم بفهمم چی درسته فقط دلم واسه خودم سوخت..چشمم واسم گریه کرد ...دستام اما تهش خالی موند همون جوری که دلم پر میشد از کینه...
+ نوشته شده در یکشنبه دوم مهر ۱۳۹۶ ساعت 15:58 توسط روژینا  | 

استعداد فراموشی...
ما را در سایت استعداد فراموشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : owl994 بازدید : 28 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 15:42

ادم شبا هرجا که دلش بخاد پرواز میکنه و صبح خودشو پخش بر تخت خابش پیدا میکنه...یه جوری انگار سقوط کرده باشه..هرچی ارتفاع بیشتر باشه صبح که میخواد بلند شه کوفته تر و خسته تره...میون روز هم بعضی وقتا جای کبودی روی بدنش میبینه که انگار اصلا یادش نمیاد چی شده بوده...اما امان از وقتی که شبا هم پروازی در کار نباشه..حتی دیگه صبح که بیدار میشه..در واقع بیدار نمیشه..در واقع خودش اونی نیست که بیدار شده..شبا دیگه پرواز نمیکنم...نکنه مُردم!

استعداد فراموشی...
ما را در سایت استعداد فراموشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : owl994 بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 13:32

خیلی کمرنگم اینروزا...اما خوبه دوس دارم...دوس دارم نه ببینم نه ببیننم...از فردا دیگه سرکارم نمیرم...اما حالم خوبه...دلم واسه اونجا و ادماش نمیدونم کی تنگ میشه ...اما داشتم ازشون میبریدم...بعضی جدایی ه استعداد فراموشی...ادامه مطلب
ما را در سایت استعداد فراموشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : owl994 بازدید : 44 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 13:32

چقدر دلم تنگ شده واسه روزایی که سر یه میز با بچه های کار قدُ نیم قد شام میخوردیم...بعضی آدما تو رو یاد خاطرات خوب یا شاید هم بد میندازن...ای کاش هیچ جای دنیا دست هیچ آدمی جلوم دراز نشه...

+ نوشته شده در  شنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۶ساعت 16:18  توسط روژینا  | 
استعداد فراموشی...
ما را در سایت استعداد فراموشی دنبال می کنید

برچسب : صدقه, نویسنده : owl994 بازدید : 47 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 9:59

دلش فقط یه دوسِت دارم میخاس که نمیره...اما من نمیتونسم فرشته نجاتش باشم...من خودم از انتظار واسه عشق یه روزی که نمیدونم کی بود،مرده بودم...اما ای کاش اون نمیره ...ای کاش یکی سرِ بزنگاه برسه و نجاتش بده از برزخش...

+ نوشته شده در  پنجشنبه پنجم مرداد ۱۳۹۶ساعت 12:41  توسط روژینا  | 
استعداد فراموشی...
ما را در سایت استعداد فراموشی دنبال می کنید

برچسب : برزخ, نویسنده : owl994 بازدید : 38 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 9:59

امروز به هر کسی متوسل شدم واسه در اومدن از تنهایی نشد... کسی حاضر نبود وقتشو با من بگذرونه... خودم مونده بودمُ خودم... رفتم سینما آخه خودم سینما رفتنُ خیلی دوس داره... خواستم بهش بگم گوره باباشووون بابا من که هستم... اما تهش دلم باز نشد... اومدم اینجا نشستمُ بغض کردم... یعنی اینقدر منفور شده بودم ؟!
+ نوشته شده در  یکشنبه چهارم تیر ۱۳۹۶ساعت 20:16  توسط روژینا  | 
استعداد فراموشی...
ما را در سایت استعداد فراموشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : owl994 بازدید : 47 تاريخ : جمعه 30 تير 1396 ساعت: 5:03

امروز به یه نتیجه مهمُ عجیب از خودم رسیدم...اینکه اونقدرا هم کینه ای نیستمُ بدیِ آدما رو با یه لبخندشون بهم میبخشم ...امشب عجیب یادم نمیومد چرا با حامد بحثم شد..چرا اصلن دلخور شده بودم ازش...حتی همین الانم که دارم مینویسم یادم نیومده...نه من آدم کینه ای نیستم...اما یه چیزی رو خیلی دوست دارم..اونم ای استعداد فراموشی...ادامه مطلب
ما را در سایت استعداد فراموشی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : owl994 بازدید : 50 تاريخ : جمعه 30 تير 1396 ساعت: 5:03